ChatGPT به عنوان يک مدل زباني پيشرفته، تواناييهاي زيادي در درک و توليد زبان طبيعي دارد، اما همچنان با محدوديتهايي در درک زمينه و فهم عميق مفاهيم مواجه است.

محدوديت در درک عاطفي و احساسي زمينه
عدم تشخيص صحيح احساسات کاربران
يکي از چالشهاي اصلي ChatGPT، ناتواني در تشخيص دقيق احساسات کاربران است.
درک احساسات نيازمند شناخت دقيق زمينههاي اجتماعي، فرهنگي و فردي است که ChatGPT فاقد آن است.
به عنوان مثال، ممکن است مدلي چون ChatGPT نتواند بين يک اظهار طنز و يک اظهار جدي تمايز قائل شود و پاسخهايي غيرمرتبط يا نامناسب ارائه دهد.
نبود همدلي واقعي
اگرچه ChatGPT ميتواند پاسخهايي همدلانه توليد کند، اما اين همدلي مصنوعي است و حاصل تحليل آماري دادههاست نه تجربهي واقعي انساني.
بنابراين کاربران حساس ممکن است متوجه اين تفاوت شوند و پاسخها را سرد يا ساختگي دريابند.
تاثير اين محدوديت بر کاربردهاي روانشناسي
در حوزه روانشناسي، درک دقيق زمينه احساسي بسيار حياتي است.
استفاده از ChatGPT بدون توجه به اين محدوديت ميتواند به درک اشتباه از احساسات مراجعان و در نتيجه به ارائه راهکارهاي غيرمفيد منجر شود.

محدوديت در درک زمينههاي فرهنگي و اجتماعي
تفاوتهاي فرهنگي و تاثير آن بر درک
يکي از پاسخهاي کليدي به پرسش “چه محدوديتيهايي در درک زمينه و مفهوم توسط ChatGPT وجود دارد؟” عدم توانايي کامل در تشخيص تفاوتهاي فرهنگي است.
ChatGPT عمدتاً بر پايه دادههاي زبان انگليسي و فرهنگهاي غالب آموزش ديده است و ممکن است در تفسير متون متعلق به فرهنگهاي خاص دچار اشتباه شود.
سوءبرداشت در مفاهيم فرهنگي
مفاهيمي مانند “عزت نفس”، “خانواده” يا “موفقيت” ميتوانند در فرهنگهاي مختلف تعاريف گوناگوني داشته باشند.
بدون درک صحيح از اين تفاوتها، ChatGPT ممکن است توصيههاي ناهماهنگ با بافت فرهنگي فرد ارائه دهد.
پيامدهاي آن در مشاوره و رواندرماني
در مشاوره و رواندرماني، توجه به بافت فرهنگي بسيار ضروري است.
استفاده از ChatGPT بدون در نظر گرفتن اين محدوديتها ميتواند باعث سوءتفاهم و ايجاد احساس بيگانگي در مراجع شود.

محدوديت در فهم نيت و مقاصد کاربران
تفسير سطحي از جملات
ChatGPT عمدتاً براساس الگوهاي زباني پاسخ ميدهد و در نتيجه گاهي نيت اصلي کاربران را به درستي درک نميکند.
در مواردي که جملهاي داراي کنوتاسيون (مفهوم ضمني) خاصي باشد، ChatGPT ممکن است فقط معني صريحي آن را پردازش کند و مفهوم واقعي را از دست بدهد.
ناتواني در درک اشارههاي غيرمستقيم
در ارتباط انساني، بسياري از معاني به صورت غيرمستقيم منتقل ميشوند.
اما ChatGPT در تفسير اين اشارههاي ضمني (مانند طعنه يا استعاره) محدوديتهاي جدي دارد.
تاثير اين نقص بر تعاملات روانشناسي
در روانشناسي، بسياري از حرفها و احساسات مراجعان به صورت غيرمستقيم بيان ميشود.
اگر يک ابزار هوش مصنوعي نتواند اين نيتهاي پنهان را درک کند، نميتواند راهنماييهاي دقيقي ارائه دهد.

محدوديت در نگهداري اطلاعات زمينهاي در مکالمات طولاني
فراموشي اطلاعات قبلي
يکي از نقاط ضعف مهم ChatGPT، فراموشي اطلاعات مطرح شده در بخشهاي پيشين گفتوگوهاي طولاني است.
اين امر ميتواند باعث ايجاد پاسخهايي ناسازگار با زمينه مکالمه شود.
محدوديت در پيگيري انسجام گفتوگو
انسجام مکالمه نقش حياتي در برقراري ارتباط موثر دارد.
ضعف در پيگيري انسجام باعث ميشود پاسخهاي ChatGPT گاهي نامربوط يا متناقض به نظر برسد.
تاثير آن در جلسات رواندرماني مجازي
در جلسات رواندرماني، انسجام اطلاعات از جلسهاي به جلسه ديگر بسيار مهم است.
ضعف ChatGPT در نگهداري اطلاعات زمينهاي ميتواند موجب از دست رفتن ارزش درماني گفتوگو شود.

محدوديت در فهم عميق مفاهيم انتزاعي و فلسفي
درک سطحي از مباحث انتزاعي
ChatGPT عمدتاً قادر به بازتوليد اطلاعات سطحي درباره مفاهيم انتزاعي و فلسفي است، اما درک واقعي و استنتاج عميق از اين مباحث برايش دشوار است.
به عنوان مثال، تفسير فلسفي از “مفهوم خوشبختي” نيازمند درکي است که فراتر از الگوهاي آماري باشد.
محدوديت در ترکيب مفاهيم پيچيده
درک و ترکيب چندين مفهوم پيچيده به صورت همزمان براي ChatGPT چالش برانگيز است.
اين محدوديت ميتواند باعث شود پاسخها در موضوعات عميق، سطحبندي شده و ناقص باشند.
پيامدهاي اين محدوديت در حوزه روانشناسي
تحليل عميق مفاهيم مانند “خودآگاهي”، “رشد شخصي” و “رنج”، که در روانشناسي اهميت زيادي دارند، نياز به درک فراتر از واژگان دارد؛ چيزي که ChatGPT فعلاً به طور کامل از عهده آن برنميآيد.